
فاتحین جامع ترین مجله نظامی، فرهنگی و اجتماعی
info@Fateheen.ir
ارتباط علماء شيعه با حكومتها:
محققين، عملكرد و مشي سياسي علماء شيعه را به 2 دورة قبل از صفويه و بعد از صفويه تقسيم كردهاند، زيرا پس از صفويه، فصل نويني در زندگي سياسي علماء شيعه آغاز ميشود كه مهمترين دورة حيات سياسي و عملي علماء شيعه را در بر ميگيرد.نظر علماء شيعه راجع به حكومتها:
نظر علماي شيعه نسبت به حكومتها و سلاطين تا دورة صفويه به اجمال بدين گونه بوده است:نقش علماء در دورة معاصر تا پيروزي انقلاب:
در دورة معاصر سيد جمال الدين اسدآبادي از سلسلة جنبان نهضتهاي اصلاحي در جهان اسلام به شمار ميآيد. وي هدفش دعوت مسلمانان براي اتحاد و ارشاد آنها به قرآن و اسلام بوده است. لذا در بيداري جهان شرق و در جنبش مشروطيت در ايران وي نقش بسزائي را ايفا كرده است.پی نوشت ها:
[1] قرآن كريم، سورة توبه، آيه122.
[2] . مرتضي مطهري، خدمات متقابل اسلام و ايران، نشر انتشارات اسلامي، 1362 قم، ص427.
[3] . ع ـ باقي، كاوشي دربارة روحانيت، چاپ اول، 1364، تهران، ص 17، به نقل از وسائل الشيعه، ج18، كتاب القضاء.
[4] . شريف مرتضي، رسائل،ج2، نشر سيدالشهداء، چاپ اول 1405 قم، ص51.
[5] . ابوجعفر طوسي،الغيبه، نشر مؤسسه معارف اسلامي، چاپ اول، 1411 قم، ص 5.
[6] . شيخ طوسي، النهايه في مجرد الفقه و الفتاوي، نشر قدس محمدي، چاپ اول، قم، ص356.
[7] . مرتضي يوسفيراد، انديشه سياسي خواجه نصير، نشر بوستان قم، چاپ اول، سال1380، ص26.
[8] . سيد محمدعلي حسينيزاده، انديشه سياسي محقق كركي، دفتر تبليغات اسلامي بوستان كتاب قم، 1380،چاپ اول، ص13.
[9] . سيد محمدعلي حسينيزاده، علما و مشروعيت دولت صفوي، نشر انجمن معارف اسلامي، چاپ اول، ص 12.
[10] . دكتر علي اصغر حلبي، تاريخ نهضتهاي ديني ـ سياسي معاصر، نشر بهبهاني، چاپ دوم، 1374، تهران، ص288.
«مظلوميت» و «مظلوم واقع شدن»، صفتي است كه همه ما به هنگام برخورد با آن، بي اختيار به ياد موجودي زنده (اعم از انسان و حيوان) مي افتيم كه از سوي موجودي همنوع و يا غيرهمنوع مورد ظلم واقع شده و به نحوي از انحاء بخشي از حقوق و يا تمامي حقوق او پايمال شده و مورد تجاوز قرار گرفته است، و متعاقب آن، خاطره حادثه و يا واقعه اي كه منجر به اين مسئله شده در ذهن ما زنده مي شود. اما اگر با نگاهي عميق تر به عالم خلقت و تاريخ بشر، چشم بدوزيم با اندك تأملي، به اين حقيقت پي خواهيم برد كه اين تنها موجودات زنده نيستند كه در حيات و يا پس از حيات خود «مظلوم» واقع مي شوند، بلكه تعداد بي شماري از پديده ها و حوادث جهان را ميتوان برشمرد كه با مطالعه ويژگي ها و خصوصيات شان «مظلوميت» آنها براي ما مسلم شده و به اثبات مي رسد.
تاريخ پرنشيب و فراز حضور انسان در روي كره زمين، از آغاز تاكنون، شاهد حوادث بي شماري بوده كه بسياري از اين حوادث در كتب تاريخي ثبت شده و مورد تذكر قرار گرفته اند و بسياري هم ذكري از آنها به ميان نيامده و در نتيجه از يادها محو گشته و به بوته فراموشي سپرده شده اند. اما در ميان حوادث مكتوب تاريخ هم اينگونه نيست كه حق هر حادثه اي دقيقاً و مطابق ارزش و اهميت آن ادا شده باشد، بلكه در اين ميان حوادث كوچك بسياري را ميتوان سراغ گرفت كه عليرغم كم اهميت بودن و كوچك بودن آنها، از سوي تاريخ نويسان و دست اندركاران سياست و اداره جوامع، بيش از حد لازم مورد توجه واقع شده و در نتيجه همچون حادثه اي بي نظير و شگرف در خاطره تاريخ و انسانها جا خوش كرده و حجم عظيمي از سرمايه هاي مادي و معنوي بشر را به خود اختصاص داده است. و البته در مقابل، حوادث عظيم و مهم و با ارزشي را هم ميتوان يافت كه عليرغم اهميت فوق العاده و تأثيرگذاري بي نظيرشان در زندگي بشر، از سوي مورخان بي انصاف و سياستمداران منفعت طلب، آنگونه كه بايد و شايد مورد عنايت واقع نشده و در نتيجه در ذهن و نظر انسانها كوچك جلوه نموده و تنها دورنمايي كمرنگ از آنها در خاطره تاريخ باقي مانده است. به عبارت ديگر اين حوادث سرنوشت ساز و عظيم الشأن مورد ظلم و ستم واقع شده و «مظلوميت» را تجربه كرده اند!! حاصل سخن آنكه «مظلوميت» تنها صفت انسانها و موجودات زنده نبوده و حوادث و پديده هاي هستي را هم دربر مي گيرد.
و بايد دانست كه در ميان حوادث تاريخي و وقايع مهمي كه تاكنون روي داده، بدون ترديد، حادثه «غدير خم» كه در هجدهم ذي حجه سال دهم هجري و در صحراي تفتيده بين مدينه و مكه روي داد، يكي از حوادث «مظلوم» تاريخ بشري و يكي از فرازهاي مظلوم آن است! چراكه عليرغم گذشت قريب به 1400 و اندي سال از اين حادثه، هنوز هم آنچنان كه بايد و شايد ودر خور شأن و منزلتش بدان پرداخته نشده و غدير همچون موضوع فوق العاده پراهميت خود يعني «ولايت» و «امامت» مظلوم است و مع الاسف بايد گفت حتي در ميان بسياري از دوستداران خود نيز جايگاه والاي خود را نيافته است. در نوشتار حاضر به برخي از جنبه هاي مظلوميت اين حادثه اشاره شده است.
1- مظلوميت غدير بواسطه انكار شاهدان !!
پيامبر گرامي اسلام(ص) در سال دهم هجري، پس از برگزاري مراسم حج و آموزش اين فريضه الهي به مسلمانان، عازم مدينه شد درحالي كه جمع كثيري از مسلمانان كه تعداد آنها را تا يكصد و بيست هزار نفر تخمين زده اند(1)، همراه ايشان بودند. هنگامي كه كاروان حج به «غديرخم» رسيد، پيامبر(ص) از سوي خداوند مأموريت يافت كه علي(علیه السلام) را به عنوان جانشين و رهبر مسلمانان پس از خود، معرفي و تعيين فرمايد. آن حضرت(ص) اين ماموريت الهي و سنگين را به بهترين وجهي به انجام رسانيد و تمامي مسلمانان و صحابه همراه خود را نسبت به اين موضوع آگاه فرمود. در نتيجه مولاي متقيان حضرت علي(علیه السلام) در حضور 120 هزار شاهد مسلمان به عنوان جانشين پيامبر(ص) تعيين گرديد و تمامي آنها و از جمله صحابه پيامبر(ص)، به علي(علیه السلام) به مناسبت اين امر مبارك تبريك و تهنيت گفته و بر امامت ايشان پس از پيامبر(ص) با آن حضرت(علیه السلام) بيعت كردند.
ولي با كمال تاسف اين گروه كثير شاهدان، پس از رحلت پيامبر(ص) حاضر نشدند با علي(علیه السلام) و خاندان نبوت همراهي كرده و او را در احقاق حق مسلم خود ياري كنند و برشايستگي و سزاواري علي(علیه السلام) درجانشيني پيامبر(ص) شهادت دهند. آنان با كمال بي شرمي شهادت خود را انكار كردند و راه بهانه تراشي را پيش گرفتند. برخي بهانه آوردند كه ما با پيامبر(ص) فاصله داشتيم و سخنان ايشان را خوب نمي شنيديم! و برخي ظالمانه منكر اصل قضيه شدند!! و برخي هم مصلحت را در سكوت ديدند و دم نزدند! و بدين ترتيب نه تنها در مورد علي(علیه السلام) و اهل بيت پيامبر(ص)، بلكه در حق «غدير» و آن حادثه بي نظير نيز جفا كردند و اين واقعه پرعظمت تاريخي را همچون پديده اي كم اهميت انگاشته و آنگونه كه شايسته آن بود درپاسداشت اين حادثه عظيم حركت و تكاپو نكردند و جاهلانه راه ارتداد را پيمودند و در نتيجه «غدير» مظلوم واقع شد و مظلوميت را براي نخستين بار تجربه كرد!
2- مظلوميت غدير به واسطه توجيهات سخنان پيامبر(ص)
بنا به نقل كتب بي شمار روايي و حديثي، پيامبر گرامي اسلام(ص) در خطبه شريف خودكه در روز هجدهم ذي حجه سال دهم هجري و در محل غديرخم ايراد فرمودند، از علي(علیه السلام) با عنوان «مولا» ياد فرموده و به هنگام تعيين آن حضرت(علیه السلام) به عنوان رهبر مسلمانان پس از خود چنين فرمودند:
«ان الله مولاي و انا مولي المؤمنين و انا اولي بهم من انفسهم، فمن كنت مولاه، فعلي مولاه... اللهم وال من والاه و عاد من عاداه...»
«خداوند مولاي من، و من مولاي مومنان هستم و بر آنها از خودشان سزاوارتر هستم. هان اي مردم، هركس كه من مولاي او هستم، علي هم مولاي اوست... پروردگارا دوست بدار كسي را كه علي دوست بدارد و دشمن بدار كسي را كه علي را دشمن بدارد...»(2)
آنچه مسلم است با توجه به آيات نازله پيرامون حادثه غدير و نيز مفاد خطبه غديريه پيامبر(ص) ونيز نحوه برخورد آن حضرت(ص) با اين حادثه و مأموريت و حتي چگونگي عملكرد مسلمانان و صحابه پيامبر(ص) دراين ماجرا وتبريك گفتن شان به علي(علیه السلام) و بيعت با آن حضرت(علیه السلام)، اين مطلب به اثبات ميرسد كه هدف از اين امر و مقصود پيامبر(ص) از كلمه مولا در خطبه شريف غدير، چيزي جز ولايت به معناي سرپرستي و زمامداري مسلمانان و جامعه اسلامي نمي باشد كه دلايل مشروح اين مطلب در كتب مربوطه و ازجمله كتاب شريف «الغدير» اثر گرانسنگ مرحوم اميني آورده شده است.
اما بهانه جويان، پس از رحلت نبي مكرم اسلام(ص) دست به كار توجيه سخنان آن حضرت(ص) شدند و گفتند كه مقصود پيامبر(ص) از كلمه «مولا» در خطبه غديريه تنها دوستي و اظهار محبت بوده است و نه حكومت و زمامداري!! كه صدالبته اگر حق همين توجيه را نسبت به سخنان پيامبر(ص) در خطبه غدير بپذيريم بازهم راهي جز سرسپردن به حكومت و خلافت علي(علیه السلام) باقي نمي ماند، چرا كه همگان مي دانند اظهار دوستي نسبت به يكنفر و يا يك گروه، مستلزم حركت در مسير خواسته ها و اهداف اوست و بدون اين، اصولا اظهار دوستي و مودت بيهوده بوده و امري لغو و باطل است. آخر چگونه ميتوان نسبت به كسي دوست بود و او را دوست خود برگزيد ولي در حق او ظلم رواداشت و به حقوق او تجاوز كرد؟!
پس اينان چگونه دوستاني بودند كه در حال اضطرار اهل بيت پيامبر(ص) و به هنگامي كه آن حضرت عليهم السلام براي احقاق حق خود، دست ياري به سويشان دراز كردند، ازياري شان خودداري كرده و در كنج لانه هاي خود خزيدند.
درهر صورت، توجيه گران سخنان روشن و بي نياز از تفسير پيامبر(ص) در خطبه غدير، با اين عمل خود نه تنها در حق صاحب اين سخنان جفا روا داشتند كه «غدير» و حادثه «غدير» را هم با ظلم خود مظلوم قراردادند. و آن خاطره پرشكوه تاريخي را در حد يك خاطره كم اهميت و كوچك از يك مهماني يكروزه كه تنها هدفش ابراز محبت نسبت به يك فرد ميباشد تنزل دادند.
3- مظلوميت موضوع غدير .
چنانكه اشاره شد، مهمترين موضوعي كه باعث شد پيامبر گرامي اسلام(ص) آن گروه كثير و جمعيت خسته از اعمال حج را در آن گرماي طاقت فرسا متوقف ساخته و حركت به سمت مكه و ساير بلاد اسلامي را به تاخير اندازند، موضوع مهم و اساسي «ولايت» و «امارت» و «خلافت اسلامي» پس از خود بود كه صد البته ريشه در وحي و فرمان الهي داشت همين ممانعت از ادامه دادن به مسير و تحمل آن گرماي سوزان عليرغم تذكرات مكرر قبلي و به مناسبت هاي مختلف نسبت به زعامت علي(علیه السلام) پس از خود نظير ماجراي «يوم الانذار» كه در آغازين روزهاي بعثت آن حضرت(ص) روي داد و همچنين نزول آيات متعدد در اين باره نظير آيه ولايت (آيه 55 سوره مباركه مائده)، و نيز احاديث مكرر آن حضرت(ص) همچون حديث ثقلين، حديث منزلت، حديث سفينه و... نشان دهنده اهميت موضوع «غدير» يعني امر «ولايت و زعامت» است. امري كه بدون آن بنا به نص صريح آيه 67 سوره مباركه مائده، اصولا تمامي زحمات طاقت فرساي پيامبر(ص)در ابلاغ احكام الهي و تبليغ دين مبين اسلام، بي-نتيجه مانده و به تعبير قرآن كريم «هباء منثورا» خواهد بود. پس نتيجه آنكه تمامي تلاشهاي 23 ساله پيامبر(ص) وابسته به غدير و حادثه غدير و موضوع غدير است و بدون غدير، اسلام، ابتر و ناقص خواهد بود. اين سخن بدين معناست كه اسلام بدون غدير يعني بي ديني، شرك، بازگشت به جاهليت و نقطه آغاز و صدالبته جاهليتي بسيار سهمگين تر از جاهليت اوليه!! چرا كه جاهليت قبل از اسلام، جاهليت عاري از علم و آگاهي بود و همين نبود علم و آگاهي دايره تبهكاري را محدودتر مي سازد از هنگامي كه با علم و دانشي ناقص و اندك و بدون راهنما و معلمي مهذب، آميخته گردد. به تعبير ديگر جاهليت پس از پيامبر(ص) كه شامل اسلام بدون ولايت مي شد خطرناكتر از جاهليت نخست بود كه اصلا اسمي از اسلام در ميان نبود.
آري، آنان كه موضوع غدير يعني «ولايت و امامت» را از جايگاه خود تنزل داده و درحد تعارفات معمولي بين افراد يك فاميل و يك قبيله قرار دادند به غدير و به موضوع گرانسنگ غدير ظلم روا داشتند. و غدير اين عظيمترين و باشكوه ترين اتفاق بشري پس از بعثت پيامبر اكرم(ص) را به مظلوميت كشاندند و اگر خواسته باشيم دقيق تر بگوئيم مظلوميت غدير يعني مظلوميت بعثت، چرا كه بعثت بدون غدير و موضوع آن، بي ثمر و بي برگ و بار است و مدرسه اي است كه آموزه هاي آن دردي از شاگردانش دوا نكرده و جز بر محنت و ناكامي آنان نيفزوده است.
4-مظلوميت فرهنگ غدير
هر حادثه مهم و باارزش كه در تاريخ بشريت روي داده و ميدهد، بدون ترديد بدنبال خود فرهنگ متناسب با اهداف و ارزش هاي نهفته در دل آن حادثه را نيز به ارمغان مي آورد. به عنوان نمونه بعثت پيامبر اكرم(ص) در 1440 سال قبل در سرزمين حجاز و برهوت جزيره العرب، حادثه اي بي بديل است كه بدنبال و همراه خود، يك فرهنگ متعالي را كه شامل ارزش هاي والاي الهي و انساني بي شمار بود، پايه گذاري كرد. فرهنگي كه در اندك زماني پس از بعثت خاتم النبيين(ص)، جامعه عرب جاهلي را كاملا متحول كرده و از يك عده انسانهاي حقير و تحت ستم قدرتهاي آن روزگار، افرادي بزرگ منش و سلحشور و خواستار تعالي و ترقي ساخت، كه به تعبير «جواهر لعل نهرو» نخست وزير فقيد كشور هند: «به سرعت در آسيا و اروپا و آفريقا توسعه يافتند و فرهنگ و تمدن عالي و بزرگي به وجود آوردند.» (3)
و اين اتفاق بزرگ و خارق العاده روي نداد مگر در سايه ارزش هاي اسلامي: «نيرو و فكر تازه اي كه عربها را بيدار ساخت و ايشان را از اعتماد به نفس و قدرت سرشار ساخت، اسلام بود.» (4)
در همين راستا ميتوان به نهضت عظيم و انقلاب خونين كربلا به رهبري سلاله پاك رسول الله امام حسين(علیه السلام) اشاره كرد. حادثه اي كه در سال شصتم هجري و در صحراي طف روي داد و بدنبال آن 72نفر از پاك ترين انسانهاي تاريخ جان بر سر هدف والا و مقدس خود نهادند و حاضر نشدند در راه رسيدن به حطام بي ارزش دنيا، آخرت خود را قرباني كنند. اين حادثه فوق العاده تاريخي نيز به همراه خود، فرهنگ جانبازي در راه عقيده و هدف مقدس را در طول تاريخ نهادينه كرد و به همه انسانهاي آزاده عالم آموخت كه چگونه بايد تا سرحد شهادت از آرمان مقدسي كه در پيش دارند دفاع كرد. و همين فرهنگ متعالي است كه قرنهاست الهام بخش مبارزان و مجاهدان راه آزادي شده و به عنوان يك الگوي كامل در جهت مبارزه با استبداد و استعمار همواره مورد عنايت انقلابيون اعصار پس از خود بوده تا جايي كه فردي همچون «مهاتما گاندي» رهبر استقلال هند، اعتراف مي كند كه: «... اگر بخواهيم هند را نجات دهيم واجب است همان راهي را بپيمائيم كه حسين بن علي(علیه السلام) پيمود.»(5)
و بدينگونه است كه حوادث بزرگ تاريخي، تنها يك حادثه نيستند بلكه يك فرهنگ را نيز به همراه دارند. واقعه «غدير خم» هم كه يقيناً در رديف مهمترين وقايع تاريخ اسلام بلكه تاريخ جهان بايد به شمار آيد، تنها يك اتفاق تاريخي صرف و بي روح نبود، بلكه حادثه اي بود كه بمناسبت موضوع آن يعني «ولايت» و «امامت» و «لزوم پيروي از امام معصوم(علیه السلام)» در درون خود حامل يك فرهنگ متعالي بود كه تمامي ارزشهاي الهي و انساني بعثت پيامبر(ص) را به منصه ظهور رسانده و به نقطه كمال مي رساند. به عبارت ديگر اگر سياست بازان، در راه اجراي پيام غدير، مانعي ايجاد نمي كردند و اجازه مي دادند كه فرد منصوب از جانب خداوند بوسيله پيامبر(ص) و در روز غدير، بعد از آن حضرت (ص) زمام امور جامعه اسلامي را به دست گيرد، يقيناً حال و روز بشريت و جوامع بشري در طول پانزده قرن پس از آن واقعه، غير از وضعيتي بود كه بر او گذشته است. آري، يكي ديگر از جنبه هاي مظلوميت غدير، مظلوم واقع شدن در بعد فرهنگي است. پيام غدير، پيام صلح، عدالت، آزادي، انسانيت، ايثار، تعاون، مهرورزي، عبادت و بندگي آگاهانه، معرفت و دانايي و دفاع از مستضعفان و مظلومان بود و چنانچه غدير اين حادثه آسماني فرصت تجلي و بروز مي يافت يقيناً جهان ما غير از جهان مملو از تباهي و بي عدالتي بود كه اكنون آنرا تجربه مي كنيم.
5- مظلوميت غدير از نظر پاسداشت
چنانكه قبلاً گفته شد يكي از جنبه هاي مظلوميت يك حادثه تاريخي، بي توجهي و يا كم توجهي نسبت به آن حادثه از نقطه نظر پاسداشت و گراميداشت مي باشد. يعني اينكه از يك حادثه عظيم آنگونه كه شايسته شان و منزلت آن است تجليل نشود و پيام آن حادثه به محاق فراموشي فرو رود. و مع الاسف حادثه غدير از اين نظر نيز مظلوم واقع شده است. زيرا عليرغم اهميت والايي كه ماجراي غدير دارد حتي از سوي دوستداران خود نيز با بي مهري و كم توجهي مواجه گرديده است!! براستي در طول تاريخ و به خصوص تاريخ اسلام چند واقعه و حادثه همسنگ «غدير خم» مي توان سراغ داشت؟
بطور يقين تعداد حوادث تاريخي كه در شان و منزلت، هموزن «غدير» باشد به تعداد انگشتان يك دست هم نمي رسد! پس چرا ما كه داعيه داران پيام غدير هستيم در نكوداشت آن، تلاش و كوشش درخور شان آن به عمل نمي آوريم؟ چگونه است كه براي حوادثي كم اهميت تر از غدير، از مدتها قبل برنامه ريزي كرده و كميته هاي استقبال تشكيل داده و به هزاران صورت خود را آماده مي كنيم ولي در مورد «غدير» و «عيد غدير» تا آستانه فرا رسيدن آن در جامعه شيعه خبري نيست!! آيا اين همه تبليغ و اطلاع رساني كه در مورد پديده هاي ديگر صورت مي گيرد، يك دهم آنرا صرف حادثه عظيم الشان غدير مي كنيم؟! البته اين سخن به معناي نفي تلاشهاي صورت گرفته در اين راستا نمي باشد و نيز به معناي نفي بزرگداشت حوادث و رويدادهاي تاريخي ديگر هم نيست كه هر كدام در جايگاه و در حد و اندازه خود از ارزش برخوردارند، ولي غرض آن است كه در تنها كشور شيعه جهان بايد نسبت به غدير و پاسداشت و گراميداشت آن اهتمام دو چندان بلكه صد چندان نمود و تنها به تعطيل كردن يكروز دلخوش نكنيم. بلكه از آنجا كه سعادت دنيوي و اخروي ما پيوند ناگسستني با پيام غدير دارد، بسيار ضروري است كه در طول سال برنامه هاي فرهنگي و اجتماعي، طوري سامان دهي شوند كه حداقل بطور غيرمستقيم حامل پيام اصلي غدير بوده و با اين حادثه مرتبط باشند، تا از اين رهگذر روز بروز شاهد اوج گيري پيام انسان ساز غدير در سطح جامعه باشيم و در اين راستا بيش از آنكه نيازمند «شعار» باشيم، محتاج «عمل» به پيام غدير هستيم چه از سوي مسئولين و چه از جانب مردم.
نويسنده: محتشم مؤمني
پي نوشت ها:
1- استاد جعفر سبحاني، پيشوايي از نظر اسلام، ص 280
2- همان ص .286
3 و 4 - جواهر لعل نهرو، نگاهي به تاريخ جهان ج 1 ص 290 ترجمه محمود تفضلي
5- روزنامه اطلاعات مورخه 71.4.14 ص 6
عدالت طلبى
يكى از آموزه هاى اصلى تشيع، عدل الهى است. خداوند عادل است وهرگز بر خلاف عدالت رفتار نمى كند. عدل با عقل شناخته مى شود و وحى نيز آن را تأييد مى كند. قرآن چنين مى گويد:پى نوشت:
* برگرفته از كتاب Shia(Islam: Origins, Faith& Practcies (London, ۲۰۰۳) نوشته حجة الاسلام دكترمحمد على شمالى كه از انگليسى به فارسى برگردانده شده است.
در ديدگاه اسلام، هر كسى از خدا نافرمانى نمايدبه خود ظلم كرده است. قرآن مى فرمايد:«هر كس از حدود الهى تجاوز نمايد، به خود ظلم نموده است». (سوره طلاق آيه ۱)
حديث آمده است: «خداوندبر هيچ چيزى همچون ستم بر زنان وخردسالان به خشم نمى آيد».
مسلمان بايد حتى با دشمنان خود با عدل وانصاف رفتار نمايد. قرآن مى فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! همواره براى خدا قيام كنيد، و از روى عدالت،گواهى دهيد! دشمنى با جمعيتى، شما را به گناه و ترك عدالت نكشاند! عدالت كنيد، كه به پرهيزگارى نزديكتر است! و از (معصيت) خدا بپرهيزيد، كه از آنچه انجام مى دهيد، با خبر است!» (سوره مائده ، آيه ۸)
اين نامه «پس از قرآن واحاديث نبوى در يكى از قديمى ترين متون موجود درباره الگوى حاكم اسلامى در نظر وعمل مى باشد. به طور مثال، ر. ك به منابع ذيل:
Nasr , Expectations of New Millennium, p. 73; Chittick , A Shia Anthology, 1981, p ite. ۶۶
اصول كافى .
اصول كافى
حسن بن شعبه بحرانى،محتف العقول، ص ۲.
طبرى، تاريخ الامم والملوك، ج ،۳ ص ۳۰۷.
ترمزى، سننى، كتاب المناقب، ح ۳۷۰۸ ؛ ابن ماجه ، سننى،المقدمه، ح ۱۴۱ و احمد ، مسند، مسند الشاميين، ح ۱۶۹۰۳ .
ابن ماجه، سننى، كتاب الفتن، ح ۴۰۷۲
الف) آيات
هر گاه به برخي از رازها و ريزه كاريهاي آيات قرآن و سخنان ارزنده پيامبر اكرم(ص) درباره ارزش ايرانيان پي ببريم، روشن مي شود كه در چهارده سده پيش، از مردم اين سرزمين كهنسال آريايي به نيكي ياد كرده و آنان را مردمان خداشناس، دلير و استوار بر پيمان و برخوردار از هوش و شايستگي خدادادي معرفي نموده است. جاي ژرف بيني است كه آيه هاي ستايش آميز هنگامي نازل شده و پيامبر(ص) آنها را وابسته به ايرانيان دانسته و از آنان به نيكي ياد كرده است كه هنوز ايرانيان مسلمان نشده بودند تا اين گمان در دل پديد آيد كه پيامبر براي خوش آمد ايرانيان چنين سخناني گفته است.ب- روايات
1- قال رسول ا... (ص)- اگر علم آويخته به ستاره ثريا باشد مرداني از فارس- ايران- آن را به دست مي آورند.(2) شايان ذكر است كه اين حديث به صورت متواتر و از راويان متعدد نقل گرديده است و در برخي روايات به جاي علم، ايمان و دين ذكر شده است كه همگي نشان از درايت، تيزهوشي و شايستگي ايرانيان است. اگر به پيشينه مسلمانان ايران خوب بنگريم روشن مي گردد كه كوشش ايرانيان براي نمايان ساختن دستورهاي دين اسلام و گسترش دادن آن بيش از خود عربها بوده است. ابن خلدون مي نويسد: «از شگفتي هايي كه واقعيت دارد اين است كه بيشتر دانشوران ملت اسلام، خواه در علوم شرعي و چه در دانشهاي عقلي، ايراني هستند و همه عالمان حديث كه آنها را براي اهل اسلامي حفظ كرده بودند نيز ايراني بوده اند و تاريخ ثابت كرده كه به جز ايرانيان كسي به حفظ و تدوين علم در امت اسلامي قيام نكرد. (13)پي نوشتها
1- ر.ك: شهيد مطهري، خدمات متقابل اسلام و ايران- ص 205 و 206
2- مائده/ 54
3- طبرسي، مجمع البيان، ج 7، ص 78- كشاف، ج 1ص 646 فخر رازي، تفسير،ج 12، ص 22
4- محمد38
5- طبرسي، پيشين، ج 23/ص 96
6- نساء 133
7- آلوسي، روح المعاني، ج 4- ص 241
8- انعام 89
9- محمد رشيدرضا، المنار، ج 7، ص 594
10- جمعه 3
11- طبرسي، پيشين، ج 9، ص 429- سيوطي، الدرر المنثور، ج 8، ص 153
12- احمد حنبل، مسند، ج 2، ص 297- عبدا... اصبهاني، ذكر اخبار اصبهاني، ج 1 ص 2
13- ابن خلدون، مقدم ابن خلدون، ص 544
14- متقي هندي، كنزالعمال، ج12
15- مولوي، مثنوي معنوي
16- متقي هندي، همان
17- همان
18- همان
19- همان
20- علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 49، ص 232
21- تكوير 27
22- انبياء 107
23- ابن شهر آشوب، مناقب، ج1، ص 120- طبري، دلائل الامامه، ص 140
24- ان اكرمكم عندا... اتقكم حجرات 13
25- ابن سعد، طبقات اكبري، ج 5، ص 313
26- بلاذري، اسناب الاشراف، ج 1، ص 486
27- ابن الاشير، اسدالغابه، ج 1، ص 74
28- طبري- تاريخ، ج 1، ص 297
29- ابن هشام، سيرة النبويه، ج1، ص 85