
فاتحین جامع ترین مجله نظامی، فرهنگی و اجتماعی
info@Fateheen.ir
1. بهره برداري از راهبرد چند جانبه گرايانه
ايالات متحده در راستاي سياست (چماق و هويج) برنامه ريزي مي كند كه به صورت هدفمند و پلكاني در سه حوزه اقتصادي، سياسي وامنيتي به ايران فشار وارد آورد!امريكا با امنيتي كردن پرونده هسته اي و ايجاد تصويري مجازي ازقابليت هاي اتمي ايران، قصد دارد كه نه تنها از شكل گيري يك ائتلاف منطقه اي جلوگيري كند، بلكه موجب انزاي ايران در جامعه بين المللي گردد.در حوزه امنيتي هدف مطلوب آمريكا اين است كه به تدريج، نقش وجايگاه ناتوان را در پرونده هسته اي ايران فعال سازد. ايالات متحده اقدام نامشروع خود را با استناد به ترتيبات و اسناد (W assenayA rrangment)، ابتكار امنيتي اشاعه (PST)، مواد (24) و (25) منشورملل متحد، رژيم كنترل تكنولوژي موشكي (MTCR) و قطعنامه 1540شوراي امنيت توجيه مي كند.از طرفي موفقيت آمريكا در تصويب قطعنامه هاي زنجيره اي مي تواند،مشروعيت حقوقي لازم را در جهت افزايش فشارهاي اقتصادي، سياسي و نظامي براي ايالات متحده فراهم آورد، زيرا مصوبات شوراي امنيت درذيل فصل هفتم منشور، در حكم يك قانون بين المللي است كه براي كليه كشورهاي عضو لازم الاجرا است و ايالات متحده خواهد توانست،بستر لازم را براي منزوي كردن ايران و همراهي افكار عمومي به وجودآورد.2. گسترش اختلاف ميان رجال حاكميت و كاهش پشتوانه مردمي درحمايت از دانش هسته اي بومي
تحليل گران سياسي امريكا ارزيابي مي كنند كه هر ميزان دامنه تحريم ها و جنگ رواني افزايش يابد، موجب دو دستگي در ميان سطوح حاكميت در نحوه تقابل با پرونده هسته اي مي گردد و اين امر موجب مي شود كه در مواقع بحران، بتوانند يك نظام فكري منسجم را عملياتي كنند؛ به گونه اي كه آثار اين اختلاف رويه خود را در سطح جامعه نيزآشكار ساخته و بر ميزان حمايت مردمي در عرصه ديپلماسي هسته اي نظام تأثير منفي خواهد گذاشت.تحليل گران غربي مدعي اند كه هرگونه تضعيف نظام تصميم گيري ايران، در مورد موضوع هاي استراتژي و راهبردي، مي تواند در نهايت آسيب پذيري نظام را در هر دو بعد داخلي و خارجي افزايش دهد و درصورت تحقق، مكانيزم هاي تغيير رفتار يا تغيير رژيم را در اختيارسياستگذاران امريكايي قرار دهد؛ به عبارت ديگر، ايالات متحده برنامه ريزي مي كند كه با تهديد به افزايش دامنه تحريم ها و بزرگنمايي آن، از طريق جنگ رسانه اي، ايجاد يك آرايش نظامي از طريق اعزام ناوهاي نظامي خودبه خليج فارس، انقعاد پيمان هاي نظامي ـ دفاعي باكشورهاي منطقه، ترسيم موضوع هسته اي ايران به صورت يك بحران و تهديد كننده صلح و ثبات منطقه اي و تعريف كاركردهاي نوين براي ناتو، نوعي اخلال و نگراني در نظام فكري رجال سياسي ـ نظامي ايران به وجود آورند كه پيامد آن، افزايش ضريب خطاهاي استراتژيك وكاهش وحدت كلمه در ميان ساختارهاي سياسي ـ نظامي كشور خواهدبود.3. گسترش فرآيند نظارت بر تجارت خارجي ايران
يكي از اهداف ايالات متحده اين است كه با تصويب تحريم هاي جزئي و گسترش هدفمند آن، زمينه هاي بازرسي از كشتي هاي تجاري ايران به بهانه جلوگيري از قاچاق مواد هسته اي و تسليحات موشكي فراهم سازد كه مي تواند، بستر لازم را براي شرح درگيرهاي نظامي محدود و گسترش آن فراهم ساخته و از طرفي حضور نظامي خود يا ناتورا در ترتبيات امنيتي خليج فارس توجيه كند. امريكا ادعا مي كند كه تحريم هاي موشكي و هسته اي ايران موجب مي گردد كه ايران مواد اوليه مورد نياز خود را با هزينه بالاتر از كشورها يا گروه هاي ثالث تأمين كند ودر قالب حمل مواد مجاز، به انتقال و قاچاق مواد هسته اي و موشكي اقدام كند و با اين بهانه و به عنوان بازوي اجرايي سازمان ملل، بازرسي ونظارت بر كشتي هاي تجاري ايران را افزايش دهد كه اين امر خودمي تواند تأثير منفي بر تجارت خارجي ايران داشته باشد.4. سياست گروكشي از پرونده هسته اي ايران
بي ترديد تعليق غني سازي اورانيوم و توقف ساخت پروژه آب سنگين اراك، موجب لغو تحريم هاي هسته اي و موشكي نخواهد شد و امريكاتلاش مي كند، با بهانه اينكه فرآيند اعتماد سازي، ابهام زدايي و راستي آزمايي به زمان و همكاري هاي بيشتر نياز دارد، پرونده هسته اي ايران رادر شوراي امنيت نگه دارد تا براي حل چالش هاي خود در حوزه هاي ديگر، از آن به عنوان يك برگ برنده بهره برداري كند. شايان ذكر است كه پيش از ارجاع پرونده به شوراي امنيت، ابتكار عمل در دست روسيه وچين قرار داشت ؛ ولي با تثبيت پرونده در شوراي امنيت تا حدود زيادي قدرت مانور اين دو كشور كاهش يافته است.5. تضعيف جايگاه و نقش اصلي باز دارندگي در دكترين امنيت ملي ايران
مفاد دو قطعنامه 1737 و 1747 به گونه اي تدوين و ساماندهي شده است كه تا حدود زيادي توان باز دارندگي نظامي ـ رواني ايران را درمعادلات امنيتي منطقه كاهش مي دهد؛ به عبارت ديگر، جلوگيري ازپيشرفت دانش هسته اي بومي در چار چوب معاهدات بين المللي مي تواند، باز دارندگي رواني و جلوگيري از توسعه توانمندي موشكي ايران را در پي داشته باشد و با توجه به اينكه الگوي نظام مبتني بر خاورميانه الگويي امنيت محور است، هرگونه كاهش توان باز دارندگي دردكترين نظامي - امنيتي ايران مي تواند، آسيب هاي جدي را به اركان امنيت ملي وارد سازد.راهكارهاي ج.ا. ايران
ايران به منظور اتحاد پاداستراتژي كار آمد، شايسته است به محورهاي زير توجه كند:1. ریشه ها و عوامل رشد مذهب در زمان حاضر
مونتگمری وات مستشرق(3) انگلیسی در هه ی 60 پیش بینی کرده بود که تا سال 2000، اسلام و چند مذهب دیگر به نیروهای سیاسی مهم و تعیین کننده در جهان تبدیل خواهند شد.(4) وی استدلال کرده است که تنها مذهب توانایی آن را دارد که پیروان خود را برای دفاع از اهداف و اعتقادات شان تا سر حدّ مرگ بسیج کند.2. علل اهمیت یافتن اسلام در عصر حاضر
جدا از دلایلی که در بالا به عنوان زمینه های رشد مذهب به طور عام ذکر شد، دلایل ویژه تری وجود دارد که نقش اسلام را در عرصه ی روابط بین الملل افزایش داده است. پاره ای از این عوامل و دلایل عبارتند از:الف) انقلاب اسلامی ایران
انقلاب ایران را می توان سرآغاز رشد اسلام گرایی در دهه های اخیر دانست. به عقیده ی فرد هالیدی، انقلاب اسلامی ایران، نخستین انقلاب در تاریخ جدید(8) است که ایدئولوژی حاکم، شکل سازمان، اعضای رهبری کننده و هدف های اعلام شده ی آن، همه در ظاهر و باطن مذهبی بوده است.(9)ب) شکست ایدئولوژی های غیر اسلامی
شکست کمونیسم نه تنها به عنوان از بین رفتن همه ی وعده هایی که برای برقراری عدالت اقتصادی و اجتماعی و مبارزه با سلطه داده شده بود، تلقی گردید، بلکه با فروپاشی شوروی و تقسیم آن، جمهوری های مسلمان نشین در آسیای میانه و قفقاز پدید آمدند که وجه غالب در اکثر آن ها اسلام بود.تلقی مسلمانان از علت افول کمونیسم، ویژگی ضد دینی آن بود و اینک مسلمانان می خواستند با انجام وظایف اسلامی، هویت خود را اثبات کنند. از سوی دیگر، کشورهای عرب پس از سال ها سر دادن شعار ناسیونالیسم عربی نتوانستند اسراییل را از سرزمین های اشغالی برانند و در جریان جنگ خلیج فارس وحدت آن ها عملاً از بین رفت.در همین زمینه، شعار ناسیونالیسم در کشورهای مسلمان حتی پیش از اضمحلال کمونیسم در شوروی، خاصیت خود را از دست داده و راه به جایی نبرده بود، لذا تنها عامل اسلام مورد توجه قرار می گرفت.ج) بحران هویت در کشورهای مسلمان
جیمز پیسکاتوری می گوید:3. اصول گرایی اسلامی جانشین کمونیسم
رییس جمهور آمریکا در گزارش سال 1991 خود به کنگره اظهار داشت که پس از سقوط امپراتوری شرق، منافع آمریکا دیگر از سوی یک ابر قدرت اتمی تهدید نمی شود، بلکه تهدیدات جدی برای منافع و امنیت ملی آمریکا عبارت است از: 1. بنیادگرایی، 2. قوم گرایی(12)، تشنجات منطقه ای.وی صریحاً گفت که آمریکا برنده ی جنگ خلیج فارس است و رد نظم نوین جهانی رهبر غرب و رهبر جهان خواهد بود(13) این جملات، آشکارا تقابل سیاست خارجی آمریکا با پدیده ی بنیادگرایی اسلامی را نشان می دهد. در مقاله ای در نیویورک تایمز به چاپ رسیده گفته شده است که بنیادگرایی اسلامی به سرعت به صورت مهم ترین تهدید فاشیسم در دهه ی 30 و کمونیسم در دهه ی 50 داشتند. هم چنین نویسنده ی مقاله، بنیادگرایی را مترادف با فناتیزم گرفته و ادعا کرده است که این پدیده اصولاً مخالف رژیم های سکولار و مدرن و در صدد از بین بردن آن هاست.(14)4. اسلام و خلأ قدرت جهانی
اهمیت اسلام در زمان حاضر را می توان از رسالتی که مسلمانان در عرصه ی مناسبات قدرت جهانی برای خود قایلند ارزیابی نمود. پس از افول ابر قدرت شرق، نوعی خلأ قدرت در نظام جهانی پدید آمد که ظاهراً آمریکا را به صورت یگانه قطب در آورد. ژاپن و کشورهای اروپایی سعی دارند به تدریج خود را به سطح یک قدرت معارض برسانند.در کنار آن ها، مسلمانان نیز می خواهند از این خلأ قدرت بهره جویند و خود را مطرح کنند. آنان به دلایلی این توان را در خود می بینند که به یک قدرت جهانی بدل شوند. در این خصوص باید ویژگی جهان شمول بودن اسلام را در نظر داشت و دانست که اسلام هیچ گونه مرز جغرافیایی برای پیروان خود نمی شناسد.5. تأثیر اسلام گرایی در سطح کشورها و مناطق بحران زده
پس از بررسی نظریه ی فوق که نقش اسلام را در سطح بین المللی بیان می کند، به نقش اسلام در کشورها و مناطق بحران زده به عنوان بازیگر اصلی صحنه ی بین المللی نظر می کنیم.الف) آسیای خاورمیانه
از زمانی که ابر قدرت شوروی فروپاشید و جمهوری های مستقل سر برآوردند، اسلام در عرصه های مختلف به صورت یک عامل سیاسی فعّال ظاهر شد. اگر چه برخی از صاحب نظران عقیده دارند که آسیای مرکزی دیگر محل بنیادگرایی اسلامی و سکولاریزم، آن گونه که در بسیاری از مناطق جهان دیده می شود، نیست، بلکه صحنه ی نبرد رژیم های گذشته ی کمونیستی و دموکراسی است، و بر این امر پافشاری می کنند که محافظه کاران کمونیست توانسته اند حمایت مسکو و غرب را در مبارزه با تهدید بنیادگرایی جلب کنند.(18) اما باید گفت که آنان بنیادگرایی را با اسلام یکی انگاشته اند. اکثریت جمعیت در برخی از جمهوری های آسیای میانه را مسلمانان تشکیل می دهند که حتی در زمان حاکمیت کمونیسم ویژگی های اسلامی خود را حفظ کرده بودند. البته ممکن است این ویژگی در جهت گرایش های تند سیاسی مانند بنیادگرایی به کارگرفته نشود، اما در جهت هم گرایی اقتصادی نقش مهمی داشته است. این کشورها در فوریه ی 1992 به اکو پیوستند. طرح ارسال گاز این جمهوری ها از راه ایران به اروپا یا پیوستن آن ها از طریق خط آهن ایران به خلیج فارس، عمدتاً در بستری از تفاهم مذهبی پیش رفت و از دید بسیاری، موفقیت اکو در این بخش از آسیا بر اهمیت نقش اسلام خواهد افزود.ب) فلسطین
در جریان مبارزه فلسطینیان با اسراییل، هنگامی که مردم دریافتند رهبران شان از حل بحران عاجزند به اسلام روی آوردند و از آن پس ماهیت مبارزه از ملیت گرایی و ناسیونالیسم عربی به اسلامی تبدیل شد.جنبش هایی مانند حماس و جهاد اسلامی مردم فلسطین که ویژگی اسلامی آن ها قوی بود، محبوبیت یافتند و عنوان انتفاضه که مشخصه ی چنین جنبش هایی بود اکنون به هر حرکت اسلامی در جهان اطلاق می شود.ج) کشمیر
مبارزه ی مسلمانان کشمیر که از سال 1947 برای استقلال سرزمین شان جریان دارد، با گسترش موج اسلام خواهی وارد مرحله ی جدیدی شد. مسلمانان مقاومت خود را سخت تر نمودند و در دو دهه ی اخیر عملاً هر گونه تلاش نظامی و سیاسی سلطه جویانه را عقیم گذارده اند.د) پاکستان
هر چند پاکستان در سال 1947 به عنوان کشور مسلمانان هند پایه گذاری شد، اما اجرای احکام اسلام در این کشور در طول سالیان، فراز و نشیب های گوناگون داشته است. در مدت نزدیک به پنجاه سال، پاکستان محور منازعات احزاب و گروه های مختلف بوده، به گونه ای که همواره مشروعیت احزاب و رهبران سیاسی بر اساس میزان پایبندی آن ها به اسلام سنجیده شده و تقاضای انطباق قوانین مدنی با شریعت اسلامی مطرح بوده است.پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، نهضت اجرای فقه جعفری نیز به جمع گروه هایی که این خواسته را داشتند، افزوده شد و با تظاهراتی که در اعتراض به انتشار کتاب آیات شیطانی در آن کشور انجام گرفت بنیادگرایی اسلامی در جهت تأثیر گذاری بر جامعه و دولت پاکستان شتابی فزاینده یافت.ه) آسیای شرقی
هر چند در کشورهای آسیای شرقی، مانند اندونزی، مالزی و برونیی، اسلام رشد چشم گیری داشته، اما این رشد بیشتر در سطح نظام آموزشی، مجلس، جمع آوری زکات و کمک های خیریه برای مسلمانان محروم در جهان و رعایت ظواهر اسلامی و نظایر آن نمایان گردیده است، تا در زمینه ی مبارزات سیاسی برای سهیم شدن در قدرت یا به دست گرفتن آن.این تصویر از اسلام همان است که خوشایند برخی از نویسندگان غربی واقع شده است. آنان سعی دارند بین این نوع از اسلام و بنیادگرایی اسلامی تفکیک قایل شوند و به اصطلاح برداشت و دید غرب درباره ی اسلام را اصلاح کنند.و) سودان
در سودان با پیروزی کودتای عمرالبشیر، دولت به حکومت اسلامی و قانون به صورت شریعت اسلامی تغییر یافت. قدرتی که از رژیم سودان حمایت می کرد جبهه اسلامی ملی(19) بود.6. نتیجه گیری
اسلام در زمان ما به خصوص در دو دهه ی اخیر، وارد تعاملات نظام بین المللی شده است. این سیر چه در سطح کلان سیستمی و چه خرده سیستمی، قابل مشاهده و پیگیری است.در سطح کلان، اسلام به عنوان معیاری برای اثبات هویت فراموش شده ی جوامع مسلمان و نظامی که در وضعیت خلأ، قدرت جهانی خود را مطرح کرده است، در نظر گرفته می شود. هم چنین، ابر قدرت غرب، اسلام را به عنوان جایگزین کمونیسم معرفی می کند تا بتواند حضورش را در مناطق استراتژیک مشروعیت بخشد و بازارهای جدید برای سلاح های خود بیابد.در سطح خُرد، رهبران سیاسی و گروه ها و احزاب اسلامی بیش از پیش به عوامل شکست و پیروزی خود واقف شده اند و با تجربه ای که از نحوه ی برخورد جهان خارج با انقلاب اسلامی ایران به دست آورده اند، به جای تلاش برای تغییر دادن نظام حاکم، در راه اصلاح نظام از پایین حرکت کرده اند. این گروه ها در ترکیه و الجزایر توانستند از راه انتخابات عمومی به سوی قدرت پیش روند و حتی جنبش حماس آمادگی خود را برای شرکت در انتخابات فلسطینیان اعلام داشت.پی نوشت ها:
1. Cyclical phenomenon.
2. فصل پنجم این کتاب.
3 . وی یکی از مستشرقینی است که در برخی از کتاب های خود چون «محمد پیامبر سیاست مدار» در جهت تضعیف اسلام اقدام نموده است و اتهاماتی به حضرت ختمی مرتبیت صلی الله علیه و آله و سلم وارد نموده است.
4 . Watt, W.m. Islamic political Thought, Edinburgh university press, 1968, P.ix.
5 . که وصیت نامه ی سیاسی او تلقّی می شود.
6 . مجله ی اطلاعات سیاسی اقتصادی، شماره ی 80 – 79، ص 36.
7 . ژیل کیپل، اراده خداوند؛ یهودیان، مسیحیان و مسلمانان در راه تسخیر دوباره ی جهان، ترجمه ی عباس آگاه، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1370، ص 201.
8 . پس از انقلاب کبیر فرانسه در 1789 م.
9 Hallidey, F. "The Iranian revolution and itsindications", New Left Review, (Nov / Dec 87).
10 . " Making Islam the New Enemy of the west" , by pedro Brieger , Payam Mails, 2 Jan 95.
11. " Istanbul Turns to Islam for welf are, to Europe For Rays of Democracy" , The observer/20 March 94.
12 . ناسیونالیسم در اروپا.
13 . " New York Times", 28 January 92.
14. غریبان تمام جنبش های اسلامی را تحت عنوان بنیادگرایی اسلامی تحلیل می کنند، در حالی که برخی این جنبش ها را به دو شعبه ی بنیادگرایان «از وهابیت تا رشید رضا» و شعبه ی رادیکالیزم اسلامی «از سید جمال الدین اسد آبادی تا امام خمینی قدس سره» تقسیم می کنند؛ و تمایلات دسته ی دوم به گرایش های عقلی و فرآورده های دنیای مدرن را به مراتب بیشتر از دسته ی اول می دانند.
15 . Patrick Buchanan.
16 . به نقل از دکتر محمد جواد لاریجانی، نظم بازی گونه، بحثی در تحولات جهانی معاصر، انتشارات اطلاعات، تهران 1371.
17. O.I.C.
18 . از سخنان Oliver Roy در مؤسسه ی صلح آمریکا در سال 1993، به نقل از مجله ی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، سال دوم، شماره ی یک، 1372، ص 285.
19 . N.F.I.
بحران اقتصادی و آثار آن
چند روز پس از مرگ استرزمن «3 اکتبر 1929» که یکی از پایه های صلح اروپا به شمار می رفت روز پنج شنبه 24 اکتبر که به پنج شنبه ی سیاه مشهور است بازار بورس وال استریت «نیویورک» سقوط کرد و یک بحران چهار ساله «در بعضی از کشورها آثار آن تا سال 1935 نیز ادامه داشت» در اقتصاد جهان آغاز گردید.آثار بحران
با طولانی شدن بحران های اقتصادی زندگی سیاسی و اجتماعی تمام کشورها عمیقاً دگرگون گردید و روابط بین المللی را نیز تحت تأثیر قرار داد.تغییرات مهم در سیاست های خارجی
در مجموع در دهه 1930 با سه جریان سیاسی در صحنه ی بین الملل روبه رو هستیم: دموکراسی های غربی، جبهه فاشیست و کمونیسم استالینی. ولی ظهور هیتلر تمام تقسیم بندی های فرعی در سطح جهان را تحت الشعاع خود قرار داده و جهان را به متحدان و دشمنان خود تقسیم کرد. در آغاز دموکراسی های غربی مردد بودند که بین فاشیسم و کمونیسم کدام یک را برای مقابله با دیگری انتخاب کنند. سرانجام خطر روز افزون هیتلر این تردیدها را از بین برد ولی اتحاد و قاطعیت را باز نیاورد. تشتت در جبهه ضد هیتلری، هیتلر را در سیاست های خود تشویق می نمود. چگونگی مقابله با تهاجمات هیتلر خطوط اصلی دیپلماسی در این دوره را رقم می زند.پی نوشت ها:
1. بحران های قرن بیستم، جلد دوم، ص 460 تا 485.
2 . Hoover.
3 . Rene Remond, op, cit, XXe siecle, p. 88.
4 . Ibid, p. 88.
5 . ر. ک به «مقدمه ای بر نظریه ی اشتغال» نوشته ی جورابینسون، ترجمه احمد شهشهانی، از سری کتاب های جامعه و اقتصاد، خلاصه کتاب در کیهان فرهنگی شماره ی 8 آبان 1365 به وسیله ی دکتر موسی غنی نژاد. نظریه ی کینز در دهه ی 1970 با بروز رکود و تورم Stagflation کاربرد خود را تا حدی از دست داد.
6 . ژان پیرن، جریان های بزرگ تاریخ معاصر، جلد دوم، ترجمه ی رضا مشایخی، تهران «ابن سینا» 1344، ص 304.
7. آمار و ارقام از کتاب زیر گرفته شده است:
Histoire du uingtieme siecle: 1900 – 1939, op, cit, p. 238.
8 . برای اطلاع بیشتر ر.ک به
Bernard Gazier, La Crise de 1929, paris, PUF, 1989.
9 . New Deal.
10 . Decret – Loi.
11 . Sir Oswald Moseley.
12 . Vde Kum Quisling.
13 . Action francaise.
14 . Croix de feu.
15 . Leon Degrelle.
16 . Fascio.
17 . Charismatique.
18 . مهرداد مهرمین، بنیتوموسولینی: پدر فاشیسم، انتشار مانی، 1365، ص 85.
19 . ر. ک به کتاب زیر:
Milza / S.Brstein, Le fascisme italien: 1919 – 1945, Paris, 1980.
20 . روبرت روزول پالمر، تاریخ جهان نو، ترجمه ابوالقاسم طاهری، جلد دوم، تهران، انتشارات امیر کبیر، 1304، ص 529.
21 . ر. ک. به «فاشیسم و دیکتاتوری»، نوشته ی نیکوس پولاتزاس، ترجمه ی دکتر احسان، تهران، انتشارات آگاه، 1361.
22 . Whilhelm Reich, Psychologie de mass du fascisme, Paris, Payot, 1972.
23 . Bernard Gazier, .op, cit, p, 19.
24. ر. ک. به بحران های قرن بیستم،جلد دوم، ص 15.
چنان که یک بار ذکر آن رفت در کنفرانس هایی که در پایان جنگ های عمومی تشکیل می شوند نیروهای فاتح همانند گروه هایی عمل می کند که در داخل یک کشور درگیر انقلاب بوده و برای تدوین قانون اساسی در مجلس مؤسسان شرکت می کنند. تلاش آن ها در دو جهت متفاوت به کار می رود:
یکی محور آثار نظام گذشته و دیگری به دست آوردن سهم بیشتری از خرمن پیروزی. هدف اول عامل اتحاد و هدف دوم عامل تفرقه بین متحدان دیروز است. جمله کلمانسو در این باره بسیار رساست. او در 11 نوامبر 1818 گفته بود: «ما جنگ را بردیم و اینک باید کوشش کنیم تا صلح را ببریم که احتمالاً از پیروزی در جنگ دشوارتر است».(1) اختلاف نظر فاتحین چنان که اشاره شد، در درجه ی اول از اختلاف نظر بین آمریکا و کشورهای فاتح اروپا و در درجه ی دوم از اختلاف نظر و تضاد منافع بین فرانسه و انگلیس ناشی می شد. سیاست آمریکا که در 14 ماده ویلسن خلاصه می شد قصد انهدام هیچ کشوری را نداشت و بر آن بود که هر ملتی سرنوشت خود را در دست گرفته و در حالت متعادلی نسبت به سایر ملل به زندگی خود ادامه دهد. بدیهی است در چنین حالتی می توانست روابط تجاری پر سودی با این کشورها برقرار سازد. در طرف دیگر هر یک از کشورهای اروپایی با تأکید بر حقوق فاتحین جنگ در صدد کسب بیشترین امتیاز از کنفرانس صلح بودند. انگلستان بدون تلاش زیادی به مقصود خود رسید. ولی فرانسه که بیشترین خسارت جانی و مالی را متحمل شده بود و از زمان جنگ سدان خصومت دیرینه ای نسبت به آلمان در خود احساس می کرد، علاوه بر باز پس گرفتن ایالات آلزاس و لرن بر آن بود تا هر گونه احتمال حمله ی مجدد از طرف آلمان را کاملاً از بین برد. از این رو مسأله امنیت مرزهای خود را عنوان کرد و موفق شد ارتش آلمان را به صد هزار نفر که مسوول امنیت مرزهای خود را عنوان کرد و موفق شد ارتش آلمان را به صد هزار نفر که مسوول حفظ نظم داخلی باشد تقلیل دهد ولی در مورد گرفتن غرامت و ضمانت پرداخت آن از طرف آلمان با مخالفت آمریکا و انگلیس رو به رو شد. انگلستان نگران تفوق فرانسه بر قاره ی اروپا بود زیرا تصرف ایالت ساربا با معادن غنی آن از طرف فرانسه این کشور را از نظر اقتصادی در وضعیت مطلوبی قرار می داد که می توانست به سرعت به جبران خسارات جنگ بپردازد در حالی که انگلستان که علاقه مند به مشارکت و سرمایه گذاری در بازسازی آلمان بود مایل نبود فرانسه تا این حد آلمان را زیر فشار قرار دهد. فرانسه در مقابل تهدید ویلسن مبنی بر ترک کنفرانس حاضر به اندکی عقب نشینی شد و قرار شد پس از 15 سال برای تعیین سرنوشت منطقه سار به آرای عمومی مراجعه شود. ایتالیا نیز کشور دیگر بود که با آمریکا و انگلیس دچار اختلاف شد. ایتالیا خواهان اجرای معاهده لندن بود که طی آن قول اعاده تمامی ایالت ایرردانت را گرفته بود ولی ویلسن که مخالف دیپلماسی سری بود «ماده ی اول اعلامیه ویلسن» خود را مقید به رعایت این قول و قرارها نمی دانست. او معتقد بود ایالات مزبور تماماً ایتالیایی زبان نبوده و در مورد سرنوشت آن ها باید به آرای اهالی این مناطق مراجعه نمود. حال چگونه شورای چهار نفره که می بایست اصول نظم نوین جهان را تدوین کنند به توافق رسیدند. واقعیت این است که بر خلاف کنگره وین 1815 که کشورهای فاتح موفق شدند نظمی بر اساس توازن قوا با پشتوانه ی «کنسرت اروپا» به وجود آورند در کنفرانس ورسای فاتحان کمتر به مسأله دست یافتن به یک توافق عام یا Cnsensus general و پی افکندن بنایی پایدار برای صلح جهانی بودند. گر چه تلاش ویلسن در ایجاد جامعه ملل نوید صلحی پایدار بر اساس امنیت دسته جمعی را می داد لکن از آن جا که توافق فاتحان در کنفرانس ورسای توافقی عمیق و همه جانبه نبود بلکه مصالحه ای موقتی بود که صلح را موقتاً برقرار می ساخت، سیستم امنیت دسته جمعی نیز جز در سال های محدود بین 1925 و 1930 برقرار نگردید خصوصاً که خود آمریکا در آن مشارکتی نداشت. بنایی بدین ناپایداری و تصمیماتی چنان عجولانه و دور از واقع بینی نمی توانست چیزی جز آشفتگی های مجدد برای جهان به ارمغان آورد.
در عمل مصوبات ورسای کشورهای درگیر در جنگ را به دو دسته کاملاً متضاد تقسیم کرد: کشورهای فاتح و کشورهای مغلوب. در نگاه اول شاید این تقسیم بندی به دلیل بدیهی بودن آن بی فایده به نظر برسد ولی با وقایعی که پس از گذشت یک دهه از نشست های ورسای پیش آمد اهمیت قضیه روشن تر می گردد. زیرا کشورهای فاتح در یک طرف مرز قرار می گیرند و کشورهای مغلوب که به تدریج یکدیگر را در می یابند در طرف دیگر صف آرایی می کنند. خصوصاً این که بحران های اقتصادی 33 – 1929 نیز این تقسیم بندی ها را به صورت مضاعف یعنی کشورهای فاتح غنی در مقابل کشورهای مغلوب ورشکسته تشدید می کنند. طبیعتاً کشورهای انگلیس و آمریکا و خصوصاً فرانسه که نقش پاسدار مصوبات ورسای را ایفا می کرد، جزو کشورهای فاتح قرار دارند. قرار گرفتن کشور آلمان در جبهه مغلوبین ظاهراً طبیعی به نظر می رسد ولی ماده ی 231 معاهده ورسای مسوولیت جنگ را به گردن آلمان. می اندازد و ایجاد دالان دانتزیگ بین آلمان و پروس شرقی و سپس غرامات و خسارات سنگینی که از این کشور مطالبه می شود تخم های کینه ای هستند که آتش جنگی دیگر را شعله ور می سازند. جامعه شناس آلمانی، ماکس وبر در سخنرانی خود در سال 1919 به این مسأله اشاره می کند و اتفاقاً این کلمه را بر زبان می آورد که «پرداختن به گذشته و این که مسوول جنگ کیست گناهی سیاسی محسوب می شود. زیرا یک ملت شکست را می پذیرد ولی تحقیر را نمی پذیرد و این امر سبب می شود تا 15 بعد جنگی دیگر شعله ور شود»(2) اتفاقاً پس از گذشت 15 سال در واقع مقدمات جنگ جهانی با حمله هیتلر به ناحیه ی غیر نظامی رنانی آغاز شد. شخص دیگری که به آثار اجحاف نسبت به ملت آلمان اشاره می کند کینر(3) است که در کتاب خود به نام «آثار اقتصادی صلح ورسای» خطرات آتی تحمیل غرامات سنگین به آلمان و احتمال نزدیک شدن این کشور به شوروی را گوش زد می کند. آلمان که اروپا را علیه خود متحد می بیند به دنبال متحدانی است که آن ها نیز از صلح ورسای و نظم موجود ناراضی باشند.
ابتدا با شوروی «معاهده راپالو در سال 1922» و سپس با ایتالیای موسولینی «1935» پیوند برقرار می کند و اندکی بعد از پشتیبانی ژاپن و اسپانیای فرانکو نیز برخوردار می شود. ایتالیا چنان که می دانیم ابتدا خود جزو کشورهای فاتح و یکی از اعضای شورای چهار نفره ای بود که سرنوشت دنیا را تعیین می کردند ولی وقتی به اهداف نهایی خود یعنی اجرای قرار دادن لندن 1915 مبنی بر الحاق تمام ایالات ایرردانت شامل ترنتین وتری یست، ایستری و دالماسی نرسید و مجبور شد به تزنتین و قسمتی از تری یست و تیرول اکتفا کند کم کم در ردیف کشورهای ناراضی قرار گرفت و با بالا گرفتن کار فاشیست ها در این کشور صحبت از «پیروزی مثله شده» به میان آمد تا آن که در دهه ی 1930 در کنار آلمان هیتلری قرار گرفت.
پی نوشت ها:
1 . J. Droz Histoire diplomatique, op, cit, p. 547.
2 . دانشمندان و سیاست مدار ترجمه، نگارنده، انتشارات دانشگاه تهران، 1368، ص 171 – 172.
3 . J.M.Keynes, Consequences economiques de la paix.